جدول جو
جدول جو

معنی دم جنبانک - جستجوی لغت در جدول جو

دم جنبانک
پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد، دم بشکنک، دمتک، دم سنجه، دم سیجه، دم سیچه، سریچه، سیسالنگ، کراک، آبدارک
تصویری از دم جنبانک
تصویر دم جنبانک
فرهنگ فارسی عمید
دم جنبانک
(دُ جُمْ نَ)
صفراغون. طرغلودیس. دم به آب زنک. خاطف ظله. رفراف. دم تک. عصفورالشوک. (یادداشت مؤلف). پرنده ای است کوچک از راستۀ سبکبالان جزو گروه دندانی نوکان، خاکستری رنگ به اندازۀ گنجشک که غالباً در کنار آب نشیند و دم خود را حرکت دهد. دمتک. دمسنجه. طرغلودیس. عصفورالشوک
لغت نامه دهخدا
دم جنبانک
پرنده ایست کوچک از راسته سبکبالان جزو گروه دندانی نوکان خاکستری رنگ به اندازه گنجشک که غالبا در کنار آب نشیند و دم خود را حرکت دهد دمتک دمسنجه طرغلودبس عصفور الشوک
فرهنگ لغت هوشیار
دم جنبانک
((دُ. جُ نَ))
پرنده ای است کوچک از راسته سبک بالان جزو گروه دندانی نوکان، خاکستری رنگ به اندازه گنجشک که غالباً در کنار آب می نشیند و دم خود را تکان می دهد، دمتک، دمسنجد، طرغلودیس، عصفور الشوک
تصویری از دم جنبانک
تصویر دم جنبانک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَ کَ / کِ دَ / دِ)
که دم جنباند. که در حال جنباندن دم است. (یادداشت مؤلف) ، متملق. متبصبص. چاپلوس. (یادداشت مؤلف).
- دم جنبان شدن، جنبانیدن دم. کنایه از تملق و چاپلوسی کردن:
موبموی هر سگی دندان شده
وز برای حیله دم جنبان شده.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(پَ کَ دَ)
حرکت دادن دم. جنبانیدن سگ و خران دم خود را. (از یادداشت مؤلف) :
سگ پی لقمه چو دم جنباند
عاقل آن را نه تواضع خواند.
جامی.
، کنایه است از تملق و مزاج گویی، و آن از دم جنباندن سگ مأخوذ است، زیرا سگ در پیش صاحب خود چنان کند. تملق و تبصبص نمودن. تملق. تبصبص. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دم جنبان
تصویر دم جنبان
متملق، چاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار